آخرین محصولات

معنی خرد کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع

- خرد کردن سبزی یا گوشت یا قند، بقطعات ریز بریدن آن. - خرد کردن هیزم، بقطعات کوچک شکستن آن. - سبزی خرد کردن برای کسی، چاپلوسی کردن برای او.

معنی خورد کردن | واژه‌یاب

خورد کردن لغت‌نامه دهخدا. خورد کردن . [ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن .- خورد کردن خرمن ؛ درهم کوفتن ساقه و سنبله و جدا کردن کاه از دانه .

معنی کردن | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

کردن . [ ک َ دَ ] (مص ) ساختن . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). درست کردن . ساختن . ترتیب دادن : و [ به صقلاب ] انگور نیست ولکن انگبین سخت بسیار است نبید و آنچه بدو ماند ازانگبین کنند و خُنب نبیدشان از چوب است و مرد بود که هر سال از ...

معنی خرد 5 | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

- درم خرد ؛ پولی که از یک درم ارزشش کمتر بوده است : آباد بر آن سی ودو دندانک سیمین چون بر درم خرد زده سین سماعیل . منجیک . - نان خرد کردن ؛ نان ریزریز کردن برای ساختن ثرید. (یادداشت بخط مؤلف ).

خرد

( صفت ) ۱ - کوچک کم جثه . ۲ - اندک سال کودک . جمع : خردان . ۳ - باریک دقیق . یا خرد و خاکشیر کردن. خرد کردن . یا خرد و خمیر شدن . ۱ - له شدن کوفته شدن . ۲ - بسیار خسته شدن . لقب سعد بن زید منات است

خرد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

- درم خرد، پولی که از یک درم ارزشش کمتر بوده است: آباد بر آن سی ودو دندانک سیمین چون بر درم خرد زده سین سماعیل. منجیک. - نان خرد کردن، نان ریزریز کردن برای ساختن ثرید. (یادداشت بخط مؤلف).

معنی خرد کردن | فرهنگ انتشارات معین | واژه‌یاب

(خُ. کَ دَ) (مص م .) 1 - از هم پاشیدن ، ریزریز کردن . 2 - کشتن ، نابود کردن .

معنی خرد کردن | فرهنگ فارسی معین

معنی واژهٔ خرد کردن در فرهنگ فارسی معین به فارسی، انگلیسی و عربی از واژه‌یاب

معنی خرد

کلمه "خرد" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد. این کلمه به‌عنوان یک اسم به معنای "عقل" و "اندیشه" به‌کار می‌رود. ... فرهنگ فارسی معین ... خرد کردن. 1 - از هم پاشیدن ، ریزریز کردن . 2 - کشتن ...

فرهنگ و لغات اصطلاحات شهر و شهرداری|غلامحسین عبدالهی|مجمع علمی و فرهنگی

خرید اینترنتی جدیدترین چاپ کتاب فرهنگ و لغات اصطلاحات شهر و شهرداری اثر غلامحسین عبدالهی انتشارات مجمع علمی و فرهنگی مجد

تاریخچه و انواع لغت‌نامه‌ها و فرهنگ‌های واژگان زبان فارسی

واژه‌نامه، فرهنگ، (دیکسیونر به فرانسوی) یا (دیکشِنِری به انگلیسی) یا گاهی لغت‌نامه یا فرهنگ لغت یا فرهنگ واژگان، کتابی است که در آن معانی واژه‌های یک، دو، یا چند زبان همراه با توضیحات مربوط به ریشه، تلفظ، یا اطلاعات ...

معنی تره خرد نکردن | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

تره خرد نکردن . [ ت َرَ / رِ خ ُن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول مردم ، بی اعتنایی کامل . ... 25 فرهنگ. همه. دقیق. آوا. مشابه. متن. آغاز. قافیه. همه. دیکشنری. مترادف. طیفی. آزاد + تره خرد نکردن لغت‌نامه دهخدا ...

کتاب The Dictionary of Urbanism | دیکشنری شهرسازی رابرت کوان

کتاب فرهنگ لغت شهرسازی رابرت کوان ( Robert Cowan ) با عنوان The Dictionary of Urbanism یکی از جامع ترین دیکشنری های تخصصی شهرسازی هستش که در سال 2005 منتشر شد و نسخه کامل اون رو در 5 پارت به صورت PDF در …

خرد کردن فرهنگ لغت شهری

خرد به انگلیسی. منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید ... خرد در فارسی یعنی کوچک و خرد کردن کوچک کردن است ... این جمله، بهمن آباد و مزینان دو شهر کوچک هستند که تا فاصله ی دوری شهری پیرامون آنها نیست.

خرد

مترادف خرد : حقیر، صغیر، کوچک ، اندک، کم، ناجیز، شکسته، له ، ریز، ریزه | درک، آگاهی، ادراک، بینش، دانایی، حکمت، دانش، عقل، علم، فراست، لب، فهم، نقیبت، هوش متضاد خرد : کبیر، بالغ، بزرگ، سالم، نشکسته، حجیم، عظیم | جهالت ...

خرد شدن

معنی خرد شدن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید

معنی خرد کردن | فرهنگ فارسی معین

معنی واژهٔ خرد کردن در فرهنگ فارسی معین به فارسی، انگلیسی و عربی از واژه‌یاب 0 یک واژه بنویسید جست‌وجو در همهٔ واژه‌نامه‌ها

استخوان خرد کردن

معنی استخوان خرد کردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید

معنی بلغور کردن | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

تهیه کردن بلغور. پله کردن . پله کوب کردن . جَرش . کبیده کردن . نیم کوب کردن . خرد کردن نه به حدّ آرد دانه های پخته ٔ گندم و جو و مانند آن را. پختن و پوست گرفتن و دونیم کردن گندم و جو و مانند آن .

خرد کردن

مترادف خرد کردن: ریزریز کردن، شکستن، له کردن، درهم شکستن، نابود کردن، تبدیل کردن . بستن. فارسی به انگلیسی فارسی به عربی مترادف و متضاد فرهنگ فارسی فرهنگ معین لغت نامه ...

معنی خرد | واژه‌یاب

جست‌وجوی «خرد» در لغت‌نامه‌های دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه. 25 فرهنگ. ... صداي خرد کردن يا خرد شدن چيزي زير دندان يا زير ...

امنیت و فضای شهری – انسان‌شناسی و فرهنگ

موضوع ایجاد امنیت و کاهش جرم خیزی در محیط­های شهری، یکی از مباحث بسیار مهم و بحث برانگیز مجامع علمی دنیا می­باشد که لزوم توجه به ارتباط این بحث با امر طراحی شهری و فضاهای قابل دفاع شهری روز بروز بیشتر احساس می­شود. اگر ...

معنی تجارت | لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ‌ها:: لغت‌نامه ... پرواضح است که در زمان قدیم متاعهای شهری را بواسطه ٔ کاروان بشهر دیگر میبردند چنانکه الاَّن هم در ایران و بعضی از ممالک شرقی معمول است و در کتاب مقدس نیز مذکور است که ...

تره خرد نکردن

معنی تره خرد نکردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... فلان برای توتره خرد نمیکند، یعنی کمترین اعتنایی به ...

معنی خرد کردن | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

خرد کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقسمتهای ریزه ریزه شکستن . به اجزاء کوچک شکستن . شکستن بقطعات خرد. بقطعات کوچک بریدن . (یادداشت بخط مؤلف ). تَصغیر. (دهار). اِصغار. (تاج المصادر بیهقی ) :

خرده

در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... خرد، ریز، کوچک، ریزه هرچیز، کم، اندک، شراره آتش، نکته، نکته وعیب وخطاکه برقول یافعل کسی بگیرند ... ریشه ی واژه های #خرد #خرد_کردن #خرده ...

معنی تجارت | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

(ناظم الاطباء). بازرگانی کردن . (آنندراج ). ... (فرهنگ نظام . 25 فرهنگ ... 2 و 21 و متاعهای خرد را نیز بسایر ممالک مثل فینیقیه و غیره میفرستادند. اول پادشاهان 5: 11 کتاب حزقیال 27: 17 کتاب اعمال رسولان 12: 20.

معنی گمان کردن | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

تردید کردن : در هستی خدای گروهی گمان کنندوندر سخاوت تو ن ... متن. آغاز. قافیه. همه. دیکشنری. مترادف. طیفی. آزاد + گمان کردن. لغت‌نامه دهخدا ... گمان میکند علی آباد شهری است ؛ علی آباد در سر راه تهران ...

معنی خرد کردن

معنی و کاربرد: «خرد کردن» به معنای قطعه قطعه یا شکستن چیزی به اجزای کوچک‌تر است. این کلمه بیشتر در مواقعی استفاده می‌شود که بخواهیم از چیزی مانند غذا، سنگ، یا هر ماده‌ دیگری قطعات کوچکتری ...

معنی خرد کردن | واژه‌یاب

مترادف خرد کردن : ریزریز کردن، شکستن، له کردن، درهم شکستن، نابود کردن، تبدیل کردن